انیمه Violet Evergarden که در سال 2018 پخش شد، طرفداران بسیاری پیدا کرد و خیلی سریع توانست جایگاه خودش را در این صنعت به عنوان یکی از بهترین ها محکم کند، همچنین پس از آن بود که یک فیلم سینمایی هم از Violet Evergarden به روی پرده های سینما رفت. این انیمه در ژانر درام و Slice of Life شناخته می شود و داستان این انیمه در مورد یک دختر به نام وایولت است که در واقع یک کودک بی رحم در میدان جنگ است که در تمام عمرش تنها اطاعت از دستورات دیگران را آموخته است. چهار سال بعد، بالاخره این جنگ پایان می یابد، در حالی که مردم Telesis در حال بازیابی خود از اثرات این جنگ مخرب هستند، وایولت در یک بیمارستان بیدار می شود، اما در حالی که هر دو دستش را از دست داده است و عزیزترین شخص زندگی اش، سرگرد گیلبرت هم از دنیا رفته است. حالا وایولت به دنبال معنی عبارت "دوستت دارم" ( I love you ) می باشد تا جایی که شغلی پیدا می کند که بی ربط به سوالش نیست، شغلی با عنوان Auto Memory Dolls که در واقع باید احساسات مشتری هایشان را به نامه تبدیل کنند. حالا وایولت برای درک بهتر عبارت دوستت دارم و فهمیدن احساسات خودش در همین شغل مشغول می شود و شاید در برخورد با چنین افراد و نحوه ابراز احساسات دیگران به نامه، بتواند جواب سوالاتش را پیدا کند.
در بطن داستان این انیمه، جنگ و اثرات پس از آن به خوبی به تصویر کشیده می شود، چه اثرات منفی آن به سربازان بازمانده و چه انسان های عادی، خواه عزیزی از دست داده باشند یا خیر. درست است که جنگ در تمامی عصرها اتفاقی ناخوشایند است، اما اثرات بازمانده از آن دست کمی از خود جنگ ندارد و تمرکز انیمه نامبرده هم برروی همین اثرات است و به صورت تاریکی داستان وایولت را روایت می کند. برعکس اکثر انیمه ها، صحنه های مربوط به جنگ در این انیمه محدود است و معمولا به صورت فلش بک نمایش داده می شود و بیشتر با نشان دادن رابطه وایولت با مشتریان و همکارانش قصد دارد جدال او با این زندگی پس از جنگ را نشان دهد. زندگی وایولت زندگی سربازانی است که پس از جنگ به خانه هایشان برگشته اند. در طول جنگ، سربازان باید از دستورات مافوق خود اطاعت کنند، به هر قیمتی که باشد. یک ارتش منظم راحت تر می تواند برنامه ریزی کنند و به پیروزی برسد و این ایده چیزی است که در تمام طول کودکی به وایولت یاد داده شده است تا به یک ماشین آدم کشی تبدیل شود. اما در طول همین جنگ وایولت کسی که باید تحت هر حالتی از دستوراتش پیروی کند را از دست می دهد و شبیه به یک عروسک خیمه شب بازی است که طناب های آن از دست عروسک گردان جدا شده است. چنین حسی در زندگی بسیاری از سربازان دنیای واقعی هم رخ می دهد و خیلی از آنها میل و اشتیاق خود به کار و زندگی را از دست می دهند.
در هر اپیزود بینندگان با یکی از مشتریان وایولت آشنا می شوند و در طول روایت داستان این افراد و احساسات آنها، اثرات جنگ برروی وایولت هم نمایان می شود و با هر برخورد با مشتریان، او کم کم متوجه می شود که اعمالش در گذشته چه تاثیراتی از خود بر جای گذاشته اند. از نوشتن داستان برای یک شاهزاده ای که با یک فرد از کشوری که با آنها در حال جنگ بوده است می خواهد ازدواج کند تا داستان یک سرباز در حال مرگ در میدان رزم یک جنگ داخلی، هر داستان در این انیمه یک مفهوم پر درد را روایت می کند.
این انیمه تنها در مورد اثرات پس از جنگ صحبت نمی کند، بلکه بینشی از زوایای مختلف هم به بیننده القا می کند، به لطف طبیعت اپیزودیک آن، که در واقع نمونه ای از رشد وایولت در برخورد با دیگران را نمایش می کشد و در واقع می توان گفت یکی از بهترین انیمه هایی است که چنین بینش واقعی از جنگ به مخاطب می دهد. درست است که انیمه هایی نظیر Code Geass و Naruto: Shippuden پرطرفدار ترین انیمه های مرتبط با جنگ هستند، اما هیچکدام به اندازه Violet Evergarden احساسی نیستند و این انیمه به راحتی یکی از تلخ ترین داستان های صنعت انیمه را روایت می کند و در واقع روند تلخی جنگ را از چشم کاراکترها و وایولت به تصویر می کشد.