انیمه پر از گارد سیاه و خائن است، اما قهرمانان واقعی نیز دارد که هرگز به دوستان خود خیانت نمی کنند. اعتماد می تواند یک کالای کمیاب و ارزشمند باشد.
اکثر مردم قابل اعتماد بودن را یکی از بهترین ارزش های ممکن می دانند. این یک شخصیت انیمه قابل اعتماد را از یک شخصیت خطرناک متمایز می کند، که می تواند به معنای تفاوت بین زندگی و مرگ در دنیای خطرناک انیمه باشد.
قهرمان اصلی سریال ناروتو فقط از نظر موقعیت قابل اعتماد بود. در حالی که ناروتو اوزوماکی جان خود را برای نجات کونوها از تهدیدات خارجی و داخلی به خطر انداخت، آموزه های کاکاشی همیشه پیامدهای مثبتی برای او نداشت. به طور خاص، قرار دادن رفقا در بالاتر از یک ماموریت همیشه باعث اعتماد فرد نمی شود، به خصوص زمانی که شخصیت هایی مانند ساسوکه می توانند او را به خطر بیندازند.
صرف نظر از این، احساس وظیفه ناروتو نسبت به ساسوکه ناشی از تعهد او در عمل به وعده هایش بود. او هم به خودش و هم به ساکورا عهد کرد که دوستش را به دهکده برگ بازگرداند، زیرا در غیر این صورت «لیاقت» تبدیل شدن به هوکاگه بعدی را نداشت. این نشان دهنده سطح بالایی از یکپارچگی است که در بین شینوبی ها غیرمعمول است.
به طور کلی، Izuku Midoriya معنای قهرمان بودن را در My Hero Academia تجسم می دهد. او انعطافپذیر و شجاع است و هنگام آموزش برای تبدیل شدن به نماد صلح بعدی، به میراث All Might احترام میگذارد. میدوریا زمانی که سعی کرد باکوگو را از دست All For One نجات دهد، علیرغم اختلافات آنها در گذشته، قابل اعتماد بودن خود را ثابت کرد.
با این حال، میدوریا در حفظ اسرار مهارت خاصی نداشت. هنگامی که باکوگو او را تحت فشار قرار داد، او حقیقت را در مورد One For All به او گفت. او به اعتماد All Might خیانت کرد و این فقط خوش شانسی Deku بود که لیگ از قبل از میراث مخفی این دمدمی اطلاع داشت.
اگر میکاسا نبود، ارن یگر از Attack On Titan ده ها بار می مرد. او به همان اندازه وقف مردم پارادیس بود و حتی جمعیتی از مردم را از دست یک تاجر فاسد در جریان حمله تیتان به تروست نجات داد. با انجام این کار، میکاسا اعتماد عمومی را به دست آورد، زیرا آنها می دانستند که او منافع آنها را در برابر مافوق خود قرار می دهد.
علاوه بر این، میکاسا همیشه به قول خود احترام می گذاشت. او در تمام طول سریال یک متحد قابل اعتماد برای پیشاهنگان باقی ماند. چه آنها علیه جنگجویان جنگیدند و چه علیه خود ارن، وجدان میکاسا از او سربازی قابل اعتماد ساخت.
جوی بهترین دوست یوگی از دوران مدرسه آنها در یو-گی-اوه بود! او را در جزیره Duelist همراهی کرد، به او کمک کرد تا در مقابل ماریک قرار بگیرد و در صورت لزوم محافظت فیزیکی بسیار مورد نیاز را ارائه کرد.
وجدان و شفقت جوی به طور کلی او را قابل اعتماد کرد. به عنوان مثال، او در بازی های پگاسوس شرکت می کرد به این امید که پول جراحی چشم خواهرش را به دست آورد و نشان داد که اول به دیگران فکر می کند. علاوه بر این، جوی کینه ای ندارد. او در دوئل مای ولنتاین با ماریک نگرانی زیادی نشان داد، حتی اگر او قبلاً با استفاده از رایحههای مختلف روی عرشه هارپی او را فریب داده بود. او حتی حاضر بود جان خود را در برابر مرد خردکن کایبا، قاتل زنجیرهای که دهها نفر را به قتل رساند، به خطر بیاندازد.
بارترا در هفت گناه کبیره پادشاه شیرها بود. او که مردی عادل و منصف بود، پس از متهم شدن نادرست گناهان به خیانت به سرزمین، به بازسازی چهره گناهان کمک کرد. به طور کلی، بارترا یک دارایی برای قهرمانانی بود که به بسیج نیروهای بریتانیایی از جانب آنها کمک کردند. با این حال، او همیشه کمک های آنها را پس نمی داد.
برای مثال، بارترا نمیخواست الیزابت در ماجراجوییهای آنها به ملیوداس بپیوندد و اگر به سادگی از پشت کلاه گراز فرار نمیکرد، جلوی آنها را میگرفت. به اعتبار بارترا، او هرگز به ملیوداس قول نداد که اجازه دهد پس از شکست شیاطین به او بپیوندد. با وجود اینکه از شیاطین ضعیف تر بود، او قهرمانانه شوالیه های مقدس را در طول تهاجمات متعدد به بریتانیا رهبری کرد، حتی زمانی که گناهان درگیر بودند. شجاعت و صداقت ارزش اعتماد دارد.
لافی بدون شک قابل اعتمادترین شخصیت در One Piece بود. او برای دوستانی که پیدا کرد فراتر رفت و کارهایی مانند جنگیدن با یک ارتش کامل برای سانجی و قول شکست دادن کایدو برای تاما انجام داد.
تنها نقص لوفی در هوش اوست. لوفی همیشه در روند احترام به قول خود تصمیمات خوبی نمی گیرد. به عنوان مثال، لوفی به زورو در قله ویسکی حمله کرد زیرا فکر می کرد شمشیرزن بی دلیل به مردم محلی خیانت کرده است. در واقع، آنها سعی داشتند دزدان دریایی کلاه حصیری را بکشند. قلب لوفی قابل اعتماد است، حتی اگر تصمیمات او مشکوک باشد.
جاناتان جوستار در «ماجراجویی عجیب و غریب جوجو» معنای جنتلمن بودن را مثال زد. او به قدری قابل اعتماد بود که بلافاصله اسپیدواگن را متقاعد کرد که علیرغم پیش فرض های مرد در مورد اشراف به او اعتماد کند. اعتماد ذاتی جاناتان حتی به بیحقوقترین نقاط جامعهاش هم رسید.
جاناتان همچنین با حوصله دسیسههای دیو را تحمل کرد، حتی پس از اینکه برادر خواندهاش سگش را کشت و ارینا را بیرحمانه مورد آزار و اذیت قرار داد. جوجو تنها زمانی علیه دیو عمل کرد که بدون هیچ تردیدی گناه پسر را ثابت کرد. هر چیزی کمتر از آن یک تخلف قضایی و ننگ نام خانوادگی Josestar بود.