در طول چند دهه گذشته همیشه شاهد انیمه هایی بوده ایم که منبع اقتباس آنها لایت ناول یا مانگا نبوده اند. در این صورت معمولا انیمه ها اورجینال نامیده می شوند، یعنی منبع اقتباسی ندارند. اما حالت چهارمی هم وجود داشته است و آن این است که منبع اقتباس انیمه ها بازی های ویدئویی باشند. برخی مواقع این انیمه ها به این خاطر ساخته می شوند تا بازی نامبرده را تبلیغ کنند و برخی موارد هم به خاطر محبوبیت خود بازی بوده است و در موارد اندکی هم چون زمان پخش انیمه دیگری تاخیر خورده است، چنین انیمه هایی ساخته می شود تا آن لاین آپ خالی را پر کند. این انیمه ها ممکن است اسپین آف ( داستان فرعی )، ادامه، اقتباس مستقیم و یا پیش درآمد بازی باشند. اما معمولا یک مورد در اکثر آنها ثابت است، این انیمه ها ضعیف هستند! البته در طول این چند ساله شاهد انیمه هایی بوده ایم که از بازی های موبایلی اقتباس گرفته اند و خوب ظاهر شده اند، مثل Princess Connect. اما معمولا انیمه هایی که از بازی های پلتفرم های بزرگتر بهره می برند انیمه های خوبی نبوده اند، مثل Persona 5، Blue Reflection و Azur Lane. جای تعجب اینجاست که معمولا بازی هایی که مورد اقتباس واقع می شوند عناوین خوبی هستند، اما انیمه های آنها از آن جادوی بازی ها بهره نمی برند. در این مطلب قصد داریم دلایل احتمالی بد بودن این انیمه ها را بیان کنیم.
به هر دلیلی، معمولا انیمیشن ها و ظاهر بصری این نوع انیمه ها خوب نیستند، مثلا هر دو انیمه Persona 4 و Persona 5 از نظر ظاهری واقعا ضعیف تر از بازی ظاهر شده اند و انیمیشن های ناقصی داشته اند و مدل های کاراکترهای آنها به بهترین شکل طراحی نشده است. خود انیمه Persona 4 به خاطر اینکه در پیش زمینه از تصاویر واقعی استفاده می کرد مورد استقبال قرار نگرفت، یا انیمه Persona 4 The Golden Animation هم به شکل خنده داری انیمیشن به شدت ضعیفی داشت و تنها قسمت اول و تیتراژ شروع و آخر آن انیمیشن خوبی داشتند! در این سری تنها Persona 3 توانست انیمیشن خوبی بسازد و آن هم به این خاطر بود که یک انیمه سریالی نبود و یک فیلم بود. فیلم ها معمولا بودجه بیشتری دریافت می کنند و زمان بیشتری هم برای ساخت آنها در نظر گرفته می شود که در نهایت باعث می شود شاهد انیمه های قوی تری از نظر بصری باشیم. اما این مشکل تنها مختص پرسونا نیست و انیمه Ace Attorney هم کاراکترهای به شدت سختی ( از نظر حرکتی ) داشت و عواطفی که از خود نشان می دادند خشک بود.
طراحی کاراکترهای انیمه Atelier Escha and Logy هم بدین شکل بود و خیلی ساده طراحی شده بود، به طوری که اصلا هنر آرت ورک اصلی را رخ نمی کشید. برعکس آنها خیلی رنگ های ساده ای داشتند و طراحی لباس آنها هم دم دستی انجام شده بود. به غیر از سکانس آغازین این انیمه، انیمیشن آن ضعیف طراحی شده بود و طراحی کاراکترها اصلا به ظاهر آنها شبیه نبود، به خصوص کاراکترهای مونث آن. شاید یکی از معدود استثناهای انیمیشن بد در این انیمه های اقتباسی از بازی را بتوان The Caligula Effect دانست که در کل انیمه خوبی هم ظاهر شد.
دلیل این انیمیشن های بد می توانند متعدد باشد، از مشکلات پخش و نزدیک بودن زمان ساخت به زمان نمایش، تا بودجه محدود به طوری که انیمه تنها به عنوان یک تبلیغ برای بازی عمل کند. هرچند تنها انیمیشن خوب هم کافی نیست و انیمه Tales of Zestiria the X با اینکه انیمیشن خوبی داشت، اما در نهایت در داستان نویسی و روایت آن ضعیف عمل کرد.
بسیاری از بازی هایی که مورد اقتباس قرار می گیرند بسیار طولانی هستند و تا 80 ساعت گیم پلی دارند، مثلا پرسونا 5 بیش از 120 ساعت گیم پلی دارد! اما انیمه های امروزی اکثرا بین 12 تا 26 قسمت هستند و روایت چنین داستان طولانی ای در 26 قسمت 25 دقیقه ای امری واقعا ناممکن است. به همین خاطر ممکن است بخش های مهمی از داستان بازی خط بخورند و تنها بخش های خیلی مهم داستانی در انیمه ظاهر شوند، در نتیجه جزئیات مهمی ناگفته باقی می مانند و اینگونه به نظر می رسد که داستان انیمه ناقص مانده است. چنین نقصی باعث می شود حتی انیمه به بازی وفادار باقی نماند و حتی به یک نمایش دیگری از بازی تبدیل شود! برخی اقتباس ها حتی داستان متفاوتی روایت می کنند که در حد و اندازه های بازی نیست و چنین موردی باعث می شود که داستان خوبی را شاهد نباشیم. حتی ممکن است کاراکترها، بخش های داستانی یا موقعیت های مکانی خاصی از انیمه حذف شوند.
مثلا Tales of Zestiria the X یکی از انیمه هایی است که اکثر موارد بالا را انجام می دهد و اکثر داستان آن تنها در مورد دو کاراکتر آلیشا و رُز است، بجای اینکه به شخصیت اصلی بازی و دیگر کاراکترهای فرعی پرداخته شود. پس در نتیجه تنها آلیشا و رز به صورت کامل کارکتر پردازی شده اند و داستان باقی کاراکترها ناقص باقی می ماند. به علاوه برای اینکه داستان بازی کوتاه شود، شاهد حذف شدن های متعددی در داستان بوده ایم و مثلا آلیشا کاراکتر اصلی انیمه شد در حالی که در بازی تنها برای مدت محدودی قابل بازی بود. در واقع خیلی از کاراکترهای مختص انیمه زمان بیشتری نسبت به کاراکترهای اصلی بازی حضور داشتند و در نهایت باعث شد یک انیمه متفاوت از بازی اقتباسی را شاهد باشیم.
با اینکه تعداد آنها کم است، اما بله! مثلا انیمه Tales of the Abyss توانست در 26 قسمت به خوبی داستان بازی را روایت کند و بخش های مهم داستانی را پوشش دهد، بدون آنکه شاهد روایت خیلی سریعی باشیم و حتی بعضی داستان های فرعی که در بازی وجود نداشتند هم به این انیمه اضافه شدند و برعکس Tales of Zestiria the X این داستان اضافه در تضاد با داستان اصلی نبود و باعث خراب شدن داستان نشد. هرچند انیمیشن آن که توسط استودیو Sunrise طراحی شده بود خیلی چشم گیر نبود، اما بد هم نبود و قابل تحمل بود. دیگر مثال اقتباس خوب The World Ends With You the Animation است که به تازگی پخش شد و با اینکه تنها 13 قسمت دارد بسیاری از المان های مهم داستانی را در خورد قرار داد. در واقع این انیمه تجربه جدیدی برای طرفداران بازی اصلی بود، چون بازی صداگذاری کمی داشت و برای اولین بار کاراکترها به صورت کامل دیالوگ ها را در انیمه می خواندند.
یک انیمه جالب Pokemon است زیرا یک اقتباس مستقیم نبود، اما موفق شد. این انیمه در واقع یک Standalone است که از المان های بازی استفاده می کند، اما لزوما همه المان های داستانی بازی را در خود جای نداده است و طرفداران هم از این قضیه ناراحت نیستند. به عنوان یک انیمه که هدف آن کودکان هستند، نیازی نیست که انیمیشن خیلی چشمگیری هم داشته باشد و چون این انیمه تنها از یک بازی این سری اقتباس نگرفته است، هرچند وقت یکبار کاراکترها و موقعیت های مکانی جدیدی را معرفی می کند تا بتواند به خوبی داستان را پیش ببرد، با اینکه شخصیت اصلی آن ده سال است یکسان باقی مانده است.
انیمیشن و داستان در یک انیمه دست در دست هم پیش می روند و در نهایت همکاری این دو باعث می شود شاهد یک اقتباس خوب باشیم، نه تمرکز بیش از حد برروی داستان یا انیمیشن و غافل شدن از دیگری. هرچند همانطور که Pokemon ثابت کرده است لزوما نیازی نیست که در تمامی لحظات به بازی وفادار باقی ماند و می توان با هوشمندی داستان مختص خود را روایت کرد و انیمه ای باکیفیت تحویل داد.