پنج شروع عالی در بازی های ویدئویی چند سال اخیر که بازیکنان را مجذوب خود کردند

شروع بازی ها نقش مهمی در آنها ایفا می کنند، زیرا اگر به درستی شروع نشده ممکن است بازیکنان خسته شده و در همین ابتدا بازی را رها کنند. برعکس، یک شروع قوی می تواند بازیکنان را تا انتها جذب کرده و آنها را به خوبی در گیم پلی و داستان حل کند. پنج بازی که در سال های چنین شروع طوفانی ای دارند را با هم مرور کنیم.

Doom ( 2016 ):

ریبوت سری خشن دووم دوباره توانست این شوتر را به روزهای خوب خودش برگرداند. در دووم تمرکز بر داستان نیست، بلکه تنها باید شیاطین را سلاخی کرده و دست پای آنها را قطع کنید! این بازی هم به همین سادگی شروع شده و در ابتدا به حرف های قلمبه سلمبه گوش نمی دهید، بلکه یک اسلحه در اختیار شما می گذارد و می گوید بکُش! بعد از چند دقیقه اسلحه های جدید پیدا کرده، با دشمنان جدید روبرو می شوید و در نهایت شاتگان مشهور دووم گای با یک موزیک تند نمایش داده می شود! به همین راحتی!

God of War ( 2018 ):

تمرکز داستان ریبوت سری خدای جنگ بر رابطه بین پدر و پسر، کریتوس و آترئوس است و در واقع می خواهد نشان دهد اصلا رابطه ای بین آنها وجود ندارد! کریتوس یک آدم معمولی نیست که عاشق فرزندش باشد و بازیکن هم چنین انتظاری از خدای جنگ که هزاران نفر را سلاخی کرده ندارد، بلکه او یک فرد عصبی است که حوصله این کارها را ندارد! اما بازی در همان ابتدا به خوبی رابطه آنها را ترسیم کرده و کریتوس را به خوبی شرح می دهد، مثل بی حوصلگی و عجول بودن او حین آموزش به پسرش و نزدیک شدن های او به فرزندش در حالی که هرگز او را لمس نمی کند.

Middle-Earth: Shadow of Mordor:

از همان ابتدا بازی با صحنه هایی خشونت آمیز حس تنفر را در شما ایجاد کرده و می فهمید چرا باید از دشمنان خود متنفر باشید. اما قبل از اینکه زندگی تالیون نابود شود، بازی به خوبی تکنیک های لازم برای مبارزه را به شما نشان داده، آن هم نه به شکل مبارزه با دشمنان بلکه به شکل آموزش این ترفندها به فرزند خود. وقتی زمان تکنیک مخفی کاری می رسد، بازی به سادگی از شما می خواهد بدین شکل نزدیک همسر خود شده و او را غافل گیر کنید. این بازی در عینی که بیشتر در مورد انتقام و خشونت است، با عشق و آرامش تکنیک ها را به شما یاد می دهد که تضادی شگفت انگیز است.

Dishonored 2:

وقایع داستانی نسخه دوم دیسانرد یکسال بعد از نسخه اول اتفاق می افتد، جایی که امیلی، فرزند کوروو شخصیت اصلی نسخه اول، دیگر بزرگ شده و یکی از کاراکترهای قابل بازی است. شروع بازی تمرینات امیلی با پدرش را به نمایش می کشد، جایی که باید در شهر دانوال کوروو را دنبال کرده و حتی برای مبارزات مخفی کاری به شکلی نمادین او را خفه کنید! این فلش بک در عینی که به خوبی کنترل های بازی را به بازیکن یاد داده، ارتباط بین این دو نفر را هم ترسیم می کند.

Stardew Valley:

یک شروع ساده برای یک بازی ساده! بعد از اینکه یک زمین کشاورزی از پدر مرحومتان به شما ارث می رسد، به آنجا نقل مکان کرده و با چند کاراکتر دیگر آشنا می شود. سپس به سادگی کار در مزرعه را شروع کرده و مکانیک های بازی را در می یابید، مثل ملاقات با افراد جدید و گشت و گذار، و در همین حین قابلیت های جدیدی را هم یاد می گیرید. بازیکنانی که عجله دارند می توانند در طول یک روز سریعا کارهای مختلف انجام دهند، در حالی که افراد آرام تر با سرعتی که دوست دارند این تکنیک ها را یاد می گیرند.