در بین شرکت های انیمیشن سازی پیکسار قطعا جایگاه ویژه ای در بین طرفداران دارد. مغز های خلاق این استودیو در داستان سرایی بی همتا هستند و به خصوص چنین قضیه ای در دهه اول میلادی قرن جاری به چشم می آمد، جایی که آنها پشت سر هم شاهکار منتشر می کردند. یکی از محبوب ترین انیمیشن های این شرکت، WALL-E هم در طول همین دهه پخش شد و طرفداران بسیار زیادی پیدا کرد. این انیمیشن در واقع دو بخش دارد، بخش دوم آن جاییست که پس از رسیدن وال ای و EVE به فضانورد انسانی که Axiom نام دارد، داستان را جمع می کند. اما بخش جذاب وال ای همان بخش اول است.
در فضای امروزی رسانه ها که سرویس های استریم همه جا را پر کرده اند و استودیو های بزرگ در حال رقابت هستند تا توجه طرفداران را به خود جلب کنند، خیلی ها فکر می کنند راه حل بزرگ تر، جسورتر و پر سروصدا تر شدن است تا این توجه ها جلب شود. بینندگان در جهان های متصل به هم غرق می شوند ( مثل دنیای سینمایی مارول ) و داستان های مرتبط به هم به نمایش در می آیند. اما همیشه سروصدا جوابگو نیست و برخی مواقع باید در سکوت کار خود را انجام دهید؛ کاری که انیمیشن وال ای به خوبی آن را انجام می دهد و متاسفانه در طول زمان این جادو از یادها رفته است.
وال ای طرفداران را دعوت می کنند که به نظاره یک جهان ویرانی بنشینند، نه یک جهان جادویی. سیاره به خاطر زباله های خود مردمانش در حال تخریب شدن است و در اینجا دو کاراکتر به بیننده معرفی می شوند: ربات زباله فشرده کن با نام وال ای و حیوان خانگی اش که یک سوسک است، هال. و برخلاف اکثر کاراکترهای اصلی، وال ای اصلا شخصیت پرحرفی نیست و در بیشتر موارد تنها نام خودش را بیان می کند؛ اما انیماتورها به حد کافی توانسته اند با استفاده از چشم ها و حرکات وال ای احساسات او را به نمایش بکشند.
مخاطبان زندگی هرروزه وال ای را تماشا می کنند و در اینجا بیشتر تصاویر بصری و موسیقی است که زمام کار را در دست خود می گیرند. در حین کار کردن وال ای موسیقی سرزنده و شاداب است که در تضاد با تصاویر تاریک در حال پخش است. داستان سرایی اینجا با کمترین میزان صحبت صورت می پذیرد و در یک زمان کوتاه بیننده بیشترین اطلاعات در مورد این ربات دوست داشتنی را یاد می گیرد: اینکه او چقدر مهربان است، از چه چیزهایی می ترسد و مهم تر از همه، چه می خواهد. به نظر وال ای در قلب خودش یک آدم رمانتیک است، چون فیلم های عاشقانه قدیمی را با دور تکرار می بیند! او یک رویا دارد و تمامی اینها بدون رد و بدل شدن یک کلمه به مخاطب منتقل می شود.
تمایل وال ای به عشق در زمان معرفی EVE بیش از همیشه با داستان مرتبط می شود. برای سازندگان اینکه ایو کاراکتری پرحرف باشد تا داستان را کش بدهند امری ساده بود، اما در عوض او هم به مانند وال ای بسیار کم حرف است و اینجاست که جادوی واقعی به نمایش در می آید و رابطه عاشقانه بین دو ربات با کمترین صحبت بین این دو به تصویر کشیده می شود.
وال ای به صنعت سینما یادآور می شود که نیاز نیست همیشه یک داستان پیچیده با تفسیرهای زیاد داشته باشید تا بتوانید موفق شوید، حتی نیازی نیست به فیلم های دیگری اقتباس دهید تا نمایش شما بتواند جذاب شود. وال ای به مثابه یک شاهکار هنری است که به سازندگان دیگر یاد می دهد بدون حتی یک کلمه هم می توان دل مخاطبان را ربود و در عین حال قدرت سکوت و صد البته قدرت پیکسار را به رخ می کشد.