دسته دختران دومین اثر بلند سینمایی منیر قیدی، فیلمی در ژانر جنگی است که بهخوبی توانسته از پس فرم و اجرا بربیاید اما با این حال اثری نیست که بتواند در حوزهی این ژانر ماندگار باشد و در ذهنها باقی بماند. این فیلم، اکشن جنگی خوبی دارد و در فضاسازی بسیار عالی عمل کرده است. نیکی کریمی که نقش یگانه فرماندهی دسته دختران را ایفا میکند، یکی از بازیهای نهچندان خوب خود را ارائه داده است که بیشتر از همه لهجهی جنوبی پخته نشدهاش تو ذوق میزند.
این فیلم در کارگردانی، صداگذاری، جلوههای ویژهی میدانی و بصری توانسته انتظارات یک مخاطب سینمای دفاع مقدس را برآورده سازد، بهطوریکه بیننده کاملا میتواند خود را در آن فضا حس کرده و تاثیر بصری آن را بپذیرد. اما چیزیکه باعث عدم ماندگاری دستهی دختران میشود، فیلمنامهی ضعیف آن است که بهطبع منجربه خلق یک پیرنگ نهچندان قدرتمندی شده که نمیتواند تماشاگر را تا پایان، همراه خود نگه دارد.
در بحبوحهی حملهی عراق به خرمشهر و کمبود سلاح و مهمات، تعدادی زن گروهی را تشکیل میدهند تا خود را به دژ ارتش برسانند و از آنجا اسلحه و ادوات جنگی به داخل شهر بیاورند. جنگ همیشه ناگفتهها و زوایای تاریکتری نسبت به آنچه در آثار این ژانر دیدهایم داشته است، لایههایی که در اکثریت فیلمهای این گونهی سینمایی نادیده گرفته شدهاند. بیشتر فیلمهای این گروه، گرفتار یک سری دوزی عجیب و تکراری هستند که مخاطب را به خط مقدم جبهه میبرند و او را در نبردهای قهرمانانه و مرد محور شریک میکنند.
زنان در محوریت اصلی این فیلم قرار دارند و مردان بهنوعی نقش ضدقهرمانهایی را بازی میکنند که مانع از قهرمانگری این دستهی نادیده در فیلمهای دفاع مقدسی هستند
علاوه بر فرم خوب دسته دختران، نگاه متفاوت فیلم به مقاومت ۳۴ روزهی خرمشهر است که جلوهگری میکند. کارگردان به خط مقدم جبهه نمیرود و سعی ندارد که بیننده را مقابل نبردهای تنبهتن قرار دهد. فیلم خودش را وارد موقعیتهای پرالتهابی میکند، زمانیکه خرمشهر محاصره شده است و دارو و مهمات گیر نمیآید و مردم بیدفاع کشته شده، بینام و نشان به خاک سپرده میشوند. این فیلم سعی دارد بیپرده از زاویهای دیگر تماشاگرش را به جنگ نزدیک کند و مسائل کمتر پرداخت شدهی آن را بهتصویر بکشد.
علاوه بر فرم خوب دسته دختران، نگاه متفاوت فیلم به مقاومت ۳۴ روزهی خرمشهر است که جلوهگری میکند
ترس و وحشت مردم برای فرار از خرمشهر، کمبود نیرو، اسلحه و دارو، شهدای بینام و نشان، خاکسپاریهای بدون کفن و غیره قسمتهای پرالتهاب و موقعیتهای رئالی از فیلماند که در کنار هدف اصلی قهرمانهای داستان در اثر وجود دارند. تمهیدی که هم برگ برندهای برای فیلم است و هم نقطه ضعفاش! چراکه ناخواسته مسیر انحراف فیلم و کارکترها را بهوجود آورده، اتفاقی که ساختار را بهم ریخته است. دستهی دختران ایدهی خوبی دارد، فکر اولیهای که میخواهد ژانر دفاع مقدس را به موقعیتهای رئال نزدیکتر کند و قهرمانهایی عادیتر بسازد، هدفی که در پرداخت شکست میخورد و بیننده را ناامید باز میگرداند که البته این رویکرد میتواند تحولی خوب برای این آثار باشد، تغییری که نیازمند پرداختی دغدغهمندانهتر است.