داستان معمایی یکی از قدیمی ترین و موفق ترین ژانرهاست. از آغاز آن در طول انقلاب صنعتی، زمانی که شهرهای بزرگ برای اولین بار شروع به جذب نیروهای پلیس خود کردند، تا فیلمهای پرفروش و تلویزیونی قرن بیست و یکم، محبوبیت این نوع درام تا حد زیادی ثابت مانده است. بخش بزرگی از آن به روشی است که آنها می توانند مخاطب را مجذوب کنند، مانند سایر ژانرها.
این به این دلیل است که به جای گفتن یک داستان، اسرار خواننده/بیننده را برای تماشا دعوت می کند و آنها را درگیر پرونده می کند. بهترین نمایشهای معمایی تقریباً میتوانند تعاملی باشند و طرفداران بتوانند سرنخها را کنار هم بگذارند و معما را حل کنند، زیرا شخصیتها همان کار را انجام میدهند. فرقی نمیکند این سریال یک درام جنایی با کارآگاهانی باشد که روی دستگیری یک قاتل خطرناک کار میکنند یا یک سریال پر از تعلیق فراطبیعی پر از رویدادهای کنجکاو و گیجکننده، همه آنها راهی برای جذب بینندگان دارند.
با تعداد زیادی نمایش رمز و راز برای انتخاب، ما لیست را به 50 نمونه برتر از این ژانر محدود کرده ایم که آنها را به ترتیب رتبه بندی در 10 بخش معرفی خواهیم کرد.پس به هیچ وجه بهترین فیلم های معمایی را از دست ندهید.
بر اساس زندگی استاد روانشناسی پل اکمن (که به عنوان "مشاور علمی" سازندگان در طول اجرای سه فصل سریال خدمت کرد)، "به من دروغ بگو" یک درام جنایی جذاب است. این سریال دکتر کال لایتمن (تیم راث) را دنبال میکند که به انواع نیروهای پلیس، آژانسهای فدرال و اشخاص ثالث خصوصی در پروندههای جنایی کمک میکند. لایتمن و تیمش در زبان بدن متخصص هستند و میتوانند با بررسی عبارات ریز در چهرهشان، استخراج اطلاعات مفید با پرسشهایی که به دقت انتخاب شدهاند و با استفاده از دانش روانشناسی، تشخیص دهند که آیا فردی دروغگو است یا خیر.
«به من دروغ بگو» هم جذاب و هم تحریکآمیز است، از رویههای پلیسی استاندارد استفاده میکند و یک قلاب خیرهکننده جدید برای ایجاد حس تازگی به آن اضافه میکند. تماشای لایتمن و همکارانش در انجام کارشان مسحورکننده است، زیرا آنها سرنخ ها و اطلاعات را به گونه ای جمع آوری می کنند که برای انسان های معمولی غیرممکن به نظر می رسد. برخلاف بسیاری از نمایشهای جنایی، این سریال تنوع زیادی دارد.
"راهب" نمایشی است که یادآور "کلمبو" است، زیرا یک کارآگاه غیر متعارف را نشان می دهد که می تواند با استفاده از شخصیت خلع سلاح خود پرونده ها را حل کند. این فیلم که توسط اندی برکمن ساخته شده است، تونی شالهوب را در نقش افسر پلیس سابق آدریان مونک بازی می کند که سال ها پس از تحمل یک حمله عصبی پس از قتل همسرش، به عنوان یک بازپرس خصوصی به کار بازمی گردد. در طول هشت فصل و 125 قسمت، این سریال مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و یکی از محبوب ترین درام های تلویزیون در آن زمان بود (از سال 2002 تا 2009 پخش شد).
«لیست سیاه» یک فیلم جنایی رازآلود است که جیمز اسپیدر و مگان بون در آن بازی می کنند. فرضیه نسبتاً ساده است، با شخصیت اسپیدر (ریموند ردینگتون) که پس از سالها جنایت تحت تعقیب به افبیآی تسلیم شد و به یک خبرچین تبدیل شد. او با همکاری با اف بی آی الیزابت کین، به آژانس کمک می کند تا یک سری از مجرمان مهم را از سراسر جهان که تهدیدی واقعی برای او و ایالات متحده هستند، ردیابی کند.
نمایش با رگبار پرسش آغاز می شود. دقیقاً ردینگتون در 20 سال گذشته کجا بوده است؟ او در این مدت چه کار کرده است؟ و چرا او ناگهان تغییر سمت می دهد؟ این اسرار شما را از همان ابتدا به هیجان وا میدارد، و با پیشرفت سریال، تنها به سؤالات بیشتری منتهی میشود - مخصوصاً وقتی بسیاری از شخصیتهای دیگر آنطور که به نظر میرسند نیستند. همه اینها «لیست سیاه» را کاملا غیرقابل پیش بینی می کند. بینندگان سعی میکنند انگیزههای باطنی همه افراد درگیر را کشف کنند، در حالی که هرگز نمیدانند بعدی از کجا میآید.
یک درام CBS که اولین بار در سال 2008 روی پرده های تلویزیونی قرار گرفت، "The Mentalist"نشان می دهد که پاتریک جین (سایمون بیکر) با کمک به اداره تحقیقات کالیفرنیا از توانایی های خود به عنوان یک رسانه روانی جعلی استفاده می کند. جین اگرچه هیچ قدرت روانی واقعی ندارد، اما در مورد تواناییهایی مانند خواندن ذهن، روانشناسی و هیپنوتیزم مهارتهای تخصصی دارد و به او بینش منحصربهفردی در مورد قتلهای مختلفی که CBI بررسی میکند، میدهد.
قهرمان داستان شبیه به نوعی شرلوک هلمز امروزی است که از استعداد متمایز خود برای ارائه پاسخ به مواردی استفاده می کند که در غیر این صورت برای مقامات گیج کننده باقی می ماند. او همچنین داستانی غم انگیز و کنجکاو دارد که با پیشرفت نمایش به آرامی آشکار می شود و تأیید می کند که انگیزه های او عمیق تر از یک شهروند خوب بودن است. از همه بهتر، اجرای بیکر است که مورد تحسین افرادی مانند شیکاگو تریبون قرار گرفت که نمایش را به ارتفاعات جدیدی ارتقا داد.
علیرغم این واقعیت که دیدن یک غیرنظامی ماهر که از استعدادهای غیرمعمول خود برای کمک به پلیس استفاده می کند، تبدیل به یک تمسخر شده است، اما «قلعه» هنوز هم توانست در سال 2009 برای اولین بار نامی برای خود دست و پا کند. این سریال توسط اندرو دبلیو مارلو ساخته شده است. ناتان فیلیون در نقش ریچارد کسل، نویسنده ای رازآلود که از او خواسته می شود در تحقیقاتی که شباهت زیادی به یکی از رمان های اولیه او دارد کمک کند، بازی می کند. او که توسط گروه جنایت به کار گرفته شده است، به طور منظم پیشنهاد کمک می دهد و با کاپیتان پلیس نیویورک، کاترین "کیت" بکت (استنا کاتیک) رابطه دشواری برقرار می کند.
مفهوم پشت "قلعه" ممکن است آشنا به نظر برسد، زیرا چند ویژگی با درام جنایی معروف دیگری در "قتل، او نوشت." مانند آن نمایش، «قلعه» نشان می دهد که شخصیت اصلی به لطف دانش عجیبش در مورد چگونگی رسیدن به اصل ماجرا به لطف حرفه نویسندگی اش، پرونده های پیچیده و عجیب را حل می کند. تفاوت این نمایش در تعاملات بین کسل و بکت است که اغلب با یکدیگر در تضاد هستند و آشکارا ارتباط عاطفی مشترکی دارند.