چگونه در سری Metal Gear رایدن به عنوان یک هشدار برای اسنیک عمل می کند؟

در طول گذران سری Metal Gear Solid، طرفداران از درون چشم های شخصیت سالید اسنیک ( Solid Snake ) پیشرفته شدن جنگ ها را مشاهده کرده اند، و نکته جالب در مورد سالید اسنیک اینجاست که با اینکه او خودش یک سرباز ماهر محسوب می شود، در برابر توسعه سلاح های کشتار جمعی مخالفت شدیدی دارد. اما متاسفانه بر خلاف این باور درونی سالید اسنیک، او بارها مجبور می شود بدون اطلاع خودش با دشمنانش متحد شده و متاسفانه به صورت ناخواسته باعث پیشرفت همین سلاح های کشتار جمعی شود. روزگاری در روزهای اولیه زندگی اسنیک به عنوان یک سرباز، یک پسر کوچک در حال تربیت شدن بود تا مثل خود اسنیک به یک ماشین آدم کشی تبدیل شود و با گذشت زمان این پسر با اسم رمز رایدن ( Raiden ) شناخته شد. به وسیله داستان رایدن است که اسنیک می بیند چگونه پیشرفته شدن جنگ ها باعث شده نقش یک سرباز ساده تبدیل به یک چیز پیشرفته به شکلی خطرناک و هزینه بر شود.

اسنیک در Metal Gear Solid 2 چه چیزی در مورد رایدن می فهمد؟

اسنیک ابتدا در طول یک ماموریت ساختمان Big Shell در MGS 2 با رایدن روبرو می شود و این ماموریت برای رایدن اهمیت زیادی دارد چون اولین مسئولیت بزرگ او در سازمانی است که باور دارد FOXHOUND است، همان واحد سربازان ویژه ای که اسنیک برای آن کار می کرد. اسنیک در طول ماموریت به رایدن کمک می کند، در حالی که او را زیر نظر هم می گیرد تا ببیند آیا قابل اعتماد است یا خیر. در طول این ماموریت اسنیک با بخش های متفاوتی از اتفاقاتی که برای رایدن در طول نسخه اول Metal Gear Solid افتاد روبرو می شود. او رایدن را می بیند، یک سرباز که در حال کردن برای نیروهایی است که خیلی بیشتر از آنچه فکرش را می کرد گسترده بوده و باید با واقعیت هایی دلهره آور از افراد نزدیک به او و ذات واقعی آنها روبرو شود.

خیلی زود مشخص می شود شباهت های بین اتفاقاتی که برای رایدن در این ماموریت اتفاق می افتد و اتفاقاتی که برای اسنیک در طول نسخه اول MGS رخ داده، اتفاقی نیست. یک برنامه تمرینی به اسم S3 طراحی شده است تا سربازان را در موقعیتی شبیه به آنچه اسنیک سپری کرده است قرار دهد و در واقع این ماموریت توسط گروه Patriots به رایدن محول شده بود، در حالی که خودش فکر می کرد برای گروه FOXHOUND ایفای وظیفه می کند.

وقتی اسنیک با این واقعیت روبرو می شود، با دیدی تازه به اعمال رایدن می نگرد و متوجه می شود اعمال و کارهای خود اسنیک باعث شده نیروهای نظامی نوع جدیدی از سربازان را پرورش دهند و این تمرینات تنها مختص رایدن نیست و سربازان بیشمار دیگری هم در حال انجام دادن آن هستند. در عین حال، اسنیک و رایدن تلاش های شخصیت های منفی که قصد دارند در Big Shell خرابکاری کنند را خنثی کرده و اسنیک تلاش می کند رایدن را راضی کند تا به جای جنگ به یک زندگی مصالحت آمیز بپردازد.

چگونه داستان رایدن در Metal Gear Solid 4 پیش می رود؟

پنج سال پس از وقایع نسخه دوم متال گیر سالید، اسنیک در حال مرگ خودش را در دنیایی می بیند که جنگ سودآور ترین صنعت جهان شده است. کمپانی های نظامی خصوصی نیروهای نظامی برجسته جهان هستند و بیشتر سربازان به جای خدمت به کشورها به این گروه ها خدمت می کنند. در حالی که اسنیک در حال مبارزه با یک دشمن قدیمی که رهبر یکی از همین گروه های نظامی خصوصی است، اخبار ناراحت کننده ای در مورد رایدن می شنود.

مثل اسنیک، رایدن هم به خاطر تروماهای مبارزه علائم PTSD ( اختلال پس از سانحه ) را از خود نشان می دهد و برای سازگاری با شرایطش، همسرش را رها کرده و به الکل روی آورده است. همچنین پس از اینکه رایدن به زور مجبور به مبارزه می شود، حالا او یک سایبورگ پیشرفته است. اسنیک یک رایدن کاملا عوض شده را می بیند که در واقع انسانیت خودش را از دست داده است. اما خوشبختانه یک فرصت خاص برای رایدن به وجود می آید تا انسانیتش را بازیابد.

در حالی که رایدن به اسنیک در مبارزه با لیکویید آسلات ( Liquid Ocelot ) کمک می کند، او چندین بار فرصت می یابد تا زندگی اش را به خاطر یک هدف برتر به مخاطره اندازد، به خصوص هنگامی که او یک نفره در مقابل یک ناو جنگی از سربازان که قصد جان اسنیک را دارند قرار می گیرد و همزمان به خاطراتش با همسرش هم فکر می کند. در هنگامی که رایدن در ناو جنگی لیکویید قرار می گیرد، با اسنیک روبرو می شود و اسنیک هم از این فرصت استفاده کرده و به او یادآوری می کند که رایدن هنوز هم یک انسان است و یک زندگی دارد که لیاقت بازگشت به آن را دارد. با وجود تمام اتفاقاتی که برای رایدن رخ داده، اسنیک امیدوار است پس از این مبارزات رایدن به زندگی عادی خودش برگردد و صلح را برگزیند.

وقتی بالاخره این جنگ و جدل ها تمام می شود، رایدن با یک بدن تقریبا شبیه به بدن اصلی خودش دوباره با خانواده اش روبرو می شود که شامل همسرش و فرزندش است که خبر نداشته چنین فرزندی دارد. رایدن خشمی که پیشتر داشت را رها کرده و اجازه می دهد دوباره به یک انسان تبدیل شود. هرچند این پایان کار سربازانی نیست که ناخودآگاه به خاطر اعمال اسنیک به وجود آمده اند، اما پایانی خوش برای رایدن است که برای طرفداران دلگرم کننده است؛ جایی که نشان می دهد حتی از شدیدترین جاهای خشونت آمیز و تروما ساز هم امکان برگشت به زندگی وجود دارد.