بوستیلو و جولین ماری با فیلمهای خود نشان دادهاند که دوست دارند الگوهای آشنای فیلمهای وحشت آمریکایی را در بسترهای تازه و متفاوتی بکار ببرند
فیلمهای ترسناک ساحلی یا فیلمهایی که داستانشان در اقیانوسها و دریاها روایت میشوند، غالبا با موجودات دریایی ترسناک مانند کوسههای درنده سروکار داشتهاند. آنچه این فیلمها را دلهرهآور میکند، خلق وحشت در طبیعتی آرامشبخش است. تضادی که از درون آن ترس پدید میآید. از طرفی این فیلمها عمدتا رابطهی میان انسان و طبیعت را در مرکز روایتهای خود قرار میدهند. اما کمتر فیلم وحشتی سراغ داریم که سراغ اشباح مدفون شده زیر آبها برود. الکساندر بوستیلو و جولین ماری، در تازهترین فیلم خود سراغ این ایده رفتهاند.
کارگردانان فرانسوی خانه عمیق، بیشتر با دو فیلم ترسناک درون (Inside) و Livid شناخته میشوند. دو فیلمی که از عنوانهای مطرح سینمای وحشت افراطی فرانسه به حساب میآیند. فیلمهای بعدی بوستیلو و ماری، کله چرمی و در میان زندگان، نتوانستند موفقیت دو فیلم اول آن دو را تکرار کنند. اکنون آن دو پس از اینکه سال گذشته فیلم ترسناک کاندیشا را کارگردانی کردند، با یک فیلم ترسناک خانهی جنزده بازگشتهاند. بوستیلو و جولین ماری با فیلمهای خود نشان دادهاند که دوست دارند الگوهای آشنای فیلمهای وحشت آمریکایی را در بسترهای تازه و متفاوتی بکار ببرند.
بنابراین جای تعجب نیست که آنها در آخرین فیلم خود داستان هراسآور یک خانهی جنزده را در اعماق یک دریاچه روایت میکنند. جایی که دو یوتیوبر جوان، بن (جیمز جگر) و تینا (کامیل رو)، که مهارتشان ساختن ویدئو از مکانهای مرموز و تسخیر شده است، در ادامهی ماجراجوییهای خود به فرانسه سفر میکنند تا از یک خانه تسخیرشده در زیر آب گزارشی تصویری تهیهکنند. البته ایدهی غواصانی که در یک خانه تسخیرشده در زیر آب به دام افتادهاند، در نگاه اول آنچنان بکر و عجیب بنظر نمیرسد. بنابراین شاید جای تعجبآور باشد که پیش از این کسی سراغ این ایده نرفته است.
دو فیلمساز سعی کردهاند با استفاده از ترفندهایی مانند بازی با عمق میدان، نور چراغ قوه، تاریکی و تبادلهای صوتی میان دو شخصیت اصلی فیلم، از اتمسفر زیر آب نهایت استفاده را ببرند
ماری و بوستیلو به کمک این ایده، توانستهاند تنش و هیجانی مضاعف ایجاد کنند. زیرا، علاوهبر آنچه که در زیر آب در کمین است، خطر تمام شدن اکسیژن زوج اصلی داستان را تهدید میکند. بنابراین بوستیلو و ماری فضای مناسبی برای خلق یک وخشت کلاستروفوبیک را در اختیار دارند. جایی که ترس و وحشت بیش از حد میتواند به زودتر تمام شدن اکسیژن کاراکترها بینجامد. البته دو فیلمساز چندان از این ایده برای خلق هیجان بهره نمیبرند. چراکه این ایده مستلزم این است که زمان داستانی فیلم بر مبنای زمان واقعی پیش برود. چراکه آنها هنگامی که به خانهی زیر آب میرسند، تا تمام شدن اکسیژنشان چیزی حدود یک ساعت زمان دارند.
این ایده بهنوعی فیلم تازهی یکی دیگر از کارگردانان برآمده از سینمای وحشت افراطی فرانسه یعنی اکسیژن الکساندر آجا را به یاد میآورد. در آن فیلم شخصیت اصلی، در تمام فیلم درون محفظهی یک سفینه در فضا گیر کرده است و هر لحظه با کم شدن میزان اکسیژن به مرگ نزدیک میشود.
آجا در اکسیژن به کمک تزریق تدریجی اطلاعات، پیچشهای داستانی غافلگیرکننده و تاکید بر محدودیت زمان در یک محیط کوچک، تنش و هیجان بالایی خلق میکند. درحالیکه در دیپ هاوس، حتی گاهی کاراکترها فراموش میکنند که زمان کمی برایشان باقی مانده است. ماری و بوستیلو میتوانستند خیلی زودتر شخصیتهای اصلی خود را به دام بیندازند، تا باتوجهبه اهمیت زمان، هراس و وحشت بیشتری به وجود بیاورند. بهراحتی میتوانیم حدس بزنیم که یک فیلم ژانری آمریکایی چگونه تا جایی که میتواند از این محدودیت برای خلق تعلیق بهره میبرد.
اگرچه در دیپ هاوس، با یک خانهی تسخیرشده در زیر آب روبهرو هستیم، اما تقریبا همان ترفندهای آشنای این مدل فیلمها را در اینجا نیز مشاهده میکنیم. با این تفاوت که این بار همراهبا شخصیتها در محیط یک خانه شناور هستیم. هنگامی که آنها وارد خانه میشوند، وسایل الکتریکی از جمله بهپادشان، اختلال پیدا میکنند. همچنین به تدریج آنها صداهای عجیب و غریبی میشوند و همچنین چیزهای غیرعادیای میبینند. خراشهایی روی یک در نشان میدهد که گویی کسی قصد فرار از آنجا را داشته است. همچنین دیواری پوشیده از تصاویر کودکان گمشده را میبینیم. بنظر میرسد همه چیز برای تهیهی یک ویدئوی پر بازدید مهیا است، البته اگر تینا و بن بتوانند از این مخمصهای که در آن گیر افتادهاند، نجات پیدا کنند. چراکه بدیهی است که این خانهی مرموز و نفرین شدهی زیر آب بهراحتی به آن دو اجازهی خروج نخواهد داد.