بازارهای سرمایه برای ساختار مالی یک کسب و کار بسیار مهم هستند. آنها به اقتصادهای محلی و جهانی کمک می کنند، به تخصیص ریسک کمک می کنند و سلامت و ثبات مالی را ارتقا می دهند. این مزایا فرصت هایی را برای کسب سود برای شرکت ها و افراد فراهم می کند.
برای اتخاذ تصمیمات موفقیت آمیز سرمایه گذاری و تجاری، باید بازیگران کلیدی در بازار سرمایه و نقش آنها را بشناسید.
در اینجا یک مرور کلی از نحوه عملکرد بازارهای سرمایه، ایرادات رایج آنها و اینکه چگونه می توانید راه حل های بالقوه را برای اطمینان از موفقیت اقتصادی و تجاری آزمایش و اجرا کنید، آورده شده است.
بازارهای سرمایه بازارهای مالی هستند که در آن داراییها - مانند سهام، اوراق قرضه و ارز - بین سرمایهگذاران، مؤسسات تجاری، دولتها و افراد معامله، خرید و فروش میشوند.
بازارهای سرمایه بهترین ایدهها و کسبوکارها را شناسایی کرده و به آنها تخصیص میدهند. آنها به هم مرتبط هستند و می توانند بر تجارت در بازارهای سراسر جهان تأثیر بگذارند. در نتیجه، بازارهایی مانند بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE) و NASDAQ به شدت سازماندهی و تنظیم شده اند تا از معاملات کارآمد اطمینان حاصل کنند.
بازارهای سرمایه خریداران و فروشندگان را قادر می سازد تا اشکال مختلف دارایی های مالی را مبادله کنند. چندین مورد قابل توجه در معاملات وجود دارد:
تحلیلگران: تحلیلگران حقوق صاحبان سهام که شرکت ها را ارزیابی می کنند و قیمت های فعلی آنها را با ارزش های تخمینی مقایسه می کنند تا تعیین کنند که آیا سهامداران باید خرید، نگه دارند یا بفروشند.
شرکت ها: کسب و کارهایی که در بازار سرمایه شرکت می کنند تا دارایی ها را به دست آورند تا فعالیت کنند
سرمایه گذاران طرف خرید: سرمایه گذاران نهادی، مانند صندوق های سرمایه گذاری مشترک، صندوق های تامینی و صندوق های بازنشستگی
موسسات طرف فروش: معامله گران، فروشندگان و بانک های سرمایه گذاری
خانوارها: مصرف کنندگانی که با خرید یا فروش سهام فردی در بازار سرمایه گذاری می کنند
فراتر از شناخت بازیگران مختلف در بازارهای سرمایه، مهم است که بدانیم آنها در کدام بازار شرکت می کنند. دو نوع بازار سرمایه وجود دارد: اولیه و ثانویه.
بازار اولیه توسط کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) نظارت می شود. این شامل شرکت های سهامی عام می شود - کسانی که سهام یا اوراق قرضه را به صورت عمومی می فروشند - که برای اولین بار اوراق بهادار را به سرمایه گذاران می فروشند. سرمایه گذاران کوچک و خانوارها معمولاً بازیگران اصلی در این بازار نیستند زیرا قادر به خرید مقادیر زیادی سهام در یک زمان نیستند. بنابراین، شرکتها اوراق بهادار خود را به مؤسسات بزرگتر و معتبرتر تبلیغ میکنند تا از بازدهی بیشتر اطمینان حاصل کنند.
بازار ثانویه اساساً بازار سهام است که در آن سرمایه گذاران با هر اندازه و وضعیتی اوراق بهادار منتشر شده شرکت ها را در بین خود تجارت می کنند. شرکت ها هیچ سود مستقیمی از این معاملات بازار دریافت نمی کنند زیرا این سهام بین سرمایه گذاران معامله می شود تا خود شرکت ها.
اگرچه بازارهای سرمایه برای اقتصاد مدرن حیاتی هستند، اما می توانند اطلاعات نادرست، طمع و رکود اقتصادی را تحریک کنند. این عواقب اغلب توسط مشاغل و سرمایه گذاران با استفاده از مشوق ها تداوم می یابد، که می تواند بازار را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
به عنوان مثال، در حالی که پاداش ها و گزینه های سهام می توانند به سرمایه گذاران و کارمندان انگیزه دهند، می توانند تصمیم گیری های غیراخلاقی را تشویق کنند، به نابرابری پرداخت ها و گردش مالی کمک کنند و ارزش های ذاتی را کاهش دهند. علاوه بر این، تحلیلگران سهام ممکن است تحت فشار شرکتها قرار بگیرند تا برای ایجاد امنیت شغلی، ارزیابیهای افراطی انجام دهند.
حتی رایج تر، ارزیابی بازار بر اساس بازخورد و تحلیل های دیگران است. در حالی که تحلیلگران برتر به طور دوره ای بازار را با استفاده از این روش ارزیابی می کنند، انجام این کار اغلب منجر به ارزیابی های مغرضانه و نادرست از بازارهای سرمایه می شود. دو مشکل عمده از این ارزیابی ها ناشی می شود: اطلاعات نامتقارن و مشکل اصلی- عامل.
اطلاعات نامتقارن
اطلاعات نامتقارن در بازار سرمایه زمانی رخ می دهد که خریدار یا فروشنده از اطلاعات بیشتری در مورد عملکرد تاریخی، فعلی یا آتی سرمایه گذاری نسبت به عموم مطلع باشد. در نتیجه، سرمایهگذار میتواند نسبت به همتایان خود تصمیمگیری آگاهانهتر و سودآورتری برای سرمایهگذاری بگیرد.
این زمانی اتفاق میافتد که سرمایهگذاران یا کارمندان شرکتها به اطلاعات اختصاصی و محرمانه دسترسی داشته باشند و از آن برای کسب سود سوء استفاده کنند. اطلاعات نامتقارن اغلب منجر به عدم تعادل در بازارهای سرمایه می شود. در شرایط شدید، می تواند باعث شکست بازار شود.
مشکل عامل اصلی
یکی دیگر از معضلات بازار سرمایه، مشکل اصلی است، که در آن اولویتهای متناقضی بین مالک دارایی و نماینده مجاز به عمل از طرف آنها رخ میدهد. نمونه هایی از مشکلات عامل اصلی در روابط تجاری عبارتند از:
شرکت ها می توانند این مشکلات را به روش های مختلفی حل کنند. متداولترین آنها شامل تنظیم مجدد اولویتهای سازمانی، تغییر سیستمهای تشویقی و بهبود جریان اطلاعات حیاتی است.