بسیاری از مواجهات اولیه افراد با انیمه ها معمولا در ژانر شونن می باشد که از بین آنها می توان به دو سری Death Note و Naruto اشاره کرد که حتی افرادی که طرفدار انیمه نیستند هم احتمالا با آن مواجه شده اند. به هر صورت شونن نقش بزرگی در صنعت انیمه ایفا می کند و طرفداران بسیار زیادی در سراسر جهان دارد، اما در عین حال نمی توان از اشتباهات و رویه های بیخود آن سخن به میان نیاورد. بسیاری از مشکلات به خاطر مانگاکاها یا خود سری نیست، بلکه روند و جریانی در کل صنعت انیمه برقرار است و خود به خود برروی انیمه ها هم تاثیر می گذارد. در این مطلب قصد داریم پنج رویه و مُد اشتباه در ژانر شونن را بیان کنیم.
قسمت های فیلر به خودی خود قسمت های بدی نیستند و به خصوص وقتی یک مبارزه جانانه را در انیمه شاهد بوده ایم، می توان با استفاده از این قسمت ها قهرمانان انیمه را نشان داد که در حال تفریح و استراحت هستند. اما متاسفانه این قسمت ها بیش از حد در انیمه های ژانر شونن استفاده می شود. قسمت های فیلر سرعت پیشروی داستان را کند می کنند و معمولا در میانه یک بخش داستانی قرار می گیرند که چنین امری در ناروتو و بلیچ زیاد دیده می شود. هرچند انیمه My Hero Academia به اندازه این دو فیلر ندارد، اما به هرصورت در مهم ترین بخش داستانی به یکباره شاهد کند شدن داستان هستیم که چندان دلچسب نیست.
از آنجایی که شخصیت اصلی اکثر انیمه های شونن نوجوان هستند، منطقی به نظر می رسد که حداقل یک آشنایی مختصر با والدین آنها داشته باشیم. در حالی که برخی افراد مثل پدر ایچیگو از بلیچ یا مادر ایزوکو از My Hero Academia نقش مهمی در داستان دارند، اما در بیشتر موارد شاهد چنین حضور فعالی نیستیم. والدین ناروتو فوت کرده اند. پدر گون از Hunter x Hunter کاملا غایب است و هیچ چیزی در مورد پدر ایزوکو نمی دانیم. در طرف دیگر به خاطر والدین آزاردهنده شاهد بوده ایم برخی کاراکترها خیلی سریع رشد داشته اند، مثل تودوروکی از MHA و ماکی زِنین از Jujutsu Kaisen. برای تنوع هم که شده بد نیست ببینیم یک کاراکتر با والدینش رابطه خوبی دارد!
یکی از انتقادات ژانر شونن بیش از حد فرموله بودن آن است. بسیاری از انیمه ها یک بخش داستانی را از انیمه دیگری دریافت می کنند، ظاهر آن را تغییر می دهند و تکرارش می کنند و با دیدن انیمه های زیادی از این ژانر حس تکراری بودن به مخاطب منتقل می شود. تقریبا هر انیمه شونن یک تورنمت در خود دارد، مثلا برای انیمه My Hero Academia این بخش فستیوال ورزشی U.A. بود و برای Jujutsu Kaisen فعالیت گودویل. در Yu Yu Hakusho یوسوکه برای تورنمت تاریک باید تمرین می کرد و در Haikyuu کوراسونو برای تمرین با نِکوما به توکیو رفت. شاید این بخش ها از بهترین بخش های انیمه باشند، اما نمی توان منکر تکراری شدن آنها شد.
یک المان مزخرف دیگر در این انیمه ها تکراری بودن و کپی پیست بودن کاراکترهای اصلی آنهاست. اکثر شخصیت های اصلی این انیمه ها کاراکترهای هیجان زده ای هستند که رویای نجات جهان را با خود دارند که قدرتی بیش از حد معمول داشته و صد البته، قدرت ویژه دوستی را هم دارند! خوشبختانه انیمه هایی هم هستند که از این فرمول پیروی نمی کنند و داستان خود را رقم می زنند. مثلا یوجی از Jujutsu Kaisen این بخش ها را به شکلی نو بیان می کند، ارن یگر از Attack on Titan بیشتر شبیه یک ضد قهرمان است و دِنجی از Chainsaw Man هیچ هدف به خصوصی ندارد و تنها برای احتیاجات زندگی تلاش می کند.
متاسفانه طراحان مانگا یا مانگاکا اصلا زندگی آسانی ندارد و برای ادامه داشتن یک انیمه محبوب، طراح مانگا باید داستان را ادامه دهد. آنها باید در یک بازه زمانی سفت و سخت به صورت ماهانه یا هفتگی چپترهای جدیدی از مانگا منتشر کنند که باعث می شود بیش از حد کار کرده، دچار فرسودگی شغلی و کم خوابی شوند. به علاوه این مورد برای انیماتور ها هم وجود دارد و آنها در عین سخت کار کردن، حقوق چندان بالایی دریافت نمی کنند. این مورد حتی در استودیوهای شناخته شده ای نظیر MAPPA هم به چشم می خورد و آنها در تعارض با کارمندان خود هستند. هرچقدر محبوبیت این انیمه یا مانگا بیشتر باشد، کار افراد هم سخت تر می شود و متاسفانه این مورد نه فقط در ژانر شونن، بلکه به صورت کلی در صنعت انیمه به چشم می خورد. بهتر است بینندگان هم نقش خودشان را ایفا کنند و انتظارات کمتری از این افراد داشته باشند تا آنها هم دچار فرسودگی و مشکل نشوند.