برای چندین دهه، کلمه "قدرت" بار معنایی منفی داشته است و اغلب در ارتباط با "فساد" استفاده می شود. با این حال، واقعیت کاملا متفاوت است. اگر قدرت برای منافع شخصی مضر شامل نشود، هر کسی می تواند از آن برای به چالش کشیدن وضعیت موجود، ایجاد تغییر و ایجاد تأثیر مثبت استفاده کند.
در حالی که قدرت به دلیل استفاده نادرست احتمالی می تواند ترسناک باشد، شما نمی توانید بدون آن تغییر ایجاد کنید. به همین دلیل، افراد در هر مرحله از شغل خود می توانند قدرت را در سازمان خود ایجاد کنند، به شرطی که مایل به درک منابع آن باشند، که می تواند:
آیا می خواهید یک نیروی محرکه در سازمان خود باشید اما مطمئن نیستید که از کجا شروع کنید؟ در اینجا چهار استراتژی وجود دارد که می توانید برای به دست آوردن قدرت و نفوذ از آنها استفاده کنید.
سیاست سازمانی شامل گام هایی است که متخصصان برای بهبود ابتکارات شخصی یا سازمانی برمی دارند. درک زمینه سیاسی یک سازمان برای هر رهبر که امیدوار است از قدرت برای تأثیرگذاری بر تغییر استفاده کند، ضروری است.
به گزارش هاروارد بیزینس ریویو، «مطالعات نشان میدهد که افراد دارای مهارتهای سیاسی در کسب قدرت شخصی بیشتر و همچنین مدیریت استرس و خواستههای شغلی بهتر از همتایان سادهلوح سیاسی خود عمل میکنند. آنها همچنین تأثیر بیشتری بر نتایج سازمانی دارند.»
تشخیص درست چشم انداز سیاسی سازمان شما با ترسیم واضح پویایی قدرت آن شروع می شود. این کار اغلب از طریق نقشه برداری قدرت انجام می شود.
هنگامی که نقشه کامل شد، باید چندین عامل سازمانی را نشان دهد که برای یک موقعیت قدرت مفید است، از جمله:
این بینشها ابزارهای قدرتمندی برای رهبران و ایجادکنندگان تغییر هستند که امیدوارند ابتکارات را به جلو ببرند.
همه رهبران باید درک کنند که قدرت از اطرافیانشان می آید. شبکه سازمانی بافتی است که از تماس های شخصی ایجاد می شود که پشتیبانی، بازخورد، بینش و منابع ضروری را فراهم می کند.
ایجاد شبکه های قوی و استراتژیک شما را قادر می سازد تا از طریق موانع متعدد برای تغییر کار کنید، زیرا پتانسیل های بکر در شرکت شما را آشکار می کند. در بسیاری از موارد، کسانی که در تغییر شکست میخورند، این کار را بهطور مستقل یا درون بخش یا تیم خود انجام میدهند. شبکه های استراتژیک به شما این امکان را می دهد که منابع موجود در سایر حوزه های سازمان خود و مفید بودن آنها را برای کمک به تغییر در نظر بگیرید.
از طریق ارزیابی شبکه، می توانید الگوها یا شکاف های موجود در شبکه حرفه ای خود را تجزیه و تحلیل کنید تا درک روشنی از اثربخشی روابط برقرار شده خود به دست آورید. در حالی که ایجاد ارتباطات حرفه ای جدید همیشه باید در اولویت باشد، حفظ شبکه برای به دست آوردن نفوذ در سازمان شما بسیار مهم است.
قدرت و نفوذ بدون اعتماد بدست نمی آید. این امر در همه جنبههای کسبوکار صادق است - حتی نام تجاری یک شرکت.
در سال 2015، فیس بوک دنیا را شوکه کرد زیرا از حریم خصوصی 87 میلیون کاربر که اطلاعات آنها بدون رضایت جمع آوری شده بود محافظت نکرد. این موضوع منجر به واکنش عمومی و کاهش قابل توجه اعتماد شد - ضربه ای که فیس بوک به طور کامل از آن پس نیامده است.
به گفته فوربس، «رهبران کسبوکار باید با «معامله واقعی» با مشتریان، کارمندان و سرمایهگذاران اعتماد کنند.» اما این به آن سادگی که به نظر میرسد نیست.
سبک نفوذ شخصی شما توسط عوامل مختلفی تعیین می شود. در اینجا چند مرحله وجود دارد که می توانید هنگام توسعه آن بردارید:
ممکن است با عبارت «آنچه را که موعظه میکنید عمل کنید» آشنا باشید. وقتی صحبت از قدرت و نفوذ سازمانی به میان میآید، این نمیتواند بیشتر صادق باشد. مدیریت اخلاقی و مسئولانه قدرت به شما این امکان را می دهد که سایر افراد با نفوذ را پاسخگو نگه دارید.
این کار را می توان با اقدام علیه یک رهبر فاسد، دموکراتیک کردن قدرت در سازمان شما، یا محافظت از دیگران در برابر سوء استفاده از قدرت انجام داد. هر استراتژی که استفاده شود، رهبران مؤثر به تواضع و همدلی برای کسانی که در موقعیت های قدرت نیستند نیاز دارند.
مسئولیتپذیری شاید مهمترین مهارت در استفاده مؤثر از قدرت باشد، اما کسانی که بیشترین نفوذ را دارند اغلب آن را نادیده میگیرند. برای اینکه قدرت بر دیگران تأثیر مثبت بگذارد، ساختار یک سازمان به محافظها و محدودیتهایی برای تسهیل مسئولیتپذیری نیاز دارد. مانند همه تغییرات، این هم زمان می برد.
هر کسی می تواند از قدرت برای ایجاد تغییر استفاده کند. اغلب، قدرت برای رهبران مشتاق در نیت آنها نیست، بلکه در تاکتیک آنها است. یک سقوط رایج، درک نادرست نحوه عملکرد واقعی قدرت است.
جولی باتیلانا، پروفسور HBS، که دوره آنلاین قدرت و تأثیرگذاری برای تأثیر مثبت را تدریس می کند، در مقاله ای می گوید: «مردم قدرت را با اقتدار اشتباه می گیرند، اما اقتدار تضمینی برای قدرت نیست، و شما نیازی به بالا بودن در سلسله مراتب ندارید. برای دانش کاری «برای تشخیص اینکه چه کسی در یک سازمان قدرت دارد و چه کسی ندارد، نباید به نمودار سازمانی تکیه کرد. درعوض، به دو سوال پاسخ دهید: افراد در آن محیط برای چه چیزی ارزش قائل هستند و چه کسی دسترسی به آنچه را که برایشان ارزش قائل هستند کنترل می کند؟