برخی از افراد مانند کارآفرینان خود را با مهلتهای از پیش تعیین شده احاطه کردهاند. از طرف دیگر برخی از افراد مانند کارمندان ترجیح میدهند روی اهداف از قبل برنامهریزی شده کار کنند. مهم نیست که در یک شرکت کار میکنید یا نه. آنچه بیشتر از همه اهمیت دارد طرز فکر شما نسبت به اصل موفقیت است.
بر این اساس به تفصیل چند مورد از تفاوتهای مهم کارآفرینی و کارمندی در حوزههای مختلف مورد بررسی قرار میدهیم:
هدف کارمندان ارتقاء در شرکت خود است. هدف کارآفرینان ارتقاء در کسب و کارشان است. "طرز فکر کارمندان" نگرانی در مورد ارتقاء همکاران خود است. آنها سخت تلاش میکنند و موقعیت بهتر و دستمزد بالاتر را تمام و کمال به عنوان اصل موفقیت می پذیرند.
کارآفرینان با هدف یادگیری ایدههای جدید، سخت کار میکنند. آنها مشغول یافتن راههای مختلف برای ارتقاء رؤیاهای تجاری خود هستند.
کارمندان رؤیای برنامه های خود را دارند. کارآفرینان رؤیاهای خود را برنامه ریزی می کنند. کارمندان قلعههایی را در هوا میسازند. آنها رؤیای داشتن یک سبک زندگی مجلل را دارند.
از سوی دیگر، کارآفرینان برنامهای محکم برای شکلگیری رؤیاهای خود دارند. آنها با یک استراتژی مناسب پیش میروند.
کارمندان با تمرکز بر پول در رشد آینده خود سرمایه گذاری می کنند. آنها فقط به دنبال بازگشت امن هستند.
کارآفرینان «زمان» را پول تلقی میکنند. آنها آمادگی دارند تا ماهها بدون سود کار کنند. از آنجا که آنها به تولید ثروت میاندیشند، در ماههای اولیه تحت تاثیر بازخوردهای منفی قرار نمی گیرند.
کارمندان میدانند که باید یک روال خستهکننده را بارها و بارها پشت سر بگذارند. در نتیجه، شور و اشتیاق آنها به کار کاهش می یابد و سطح روابط اجتماعی آنان به ویژه با همکاران و اعضای خانواده تنزل پیدا میکند.
کارآفرینان در حالی که وظایف مختلف را مدیریت میکنند، با لحظات ناامیدکنندهای نیز روبرو هستند. مشکلات آنها موقتی است زیرا آنها میخواهند با انجام کارهایی که دوست دارند امرار معاش کنند.
کارمندان از یک سو، میخواهند دستان خود را باز کرده و بدون هیچ محدودیتی زندگی کنند. از سوی دیگر، آنها به دلیل ناامنیهای آینده، حد و اندازه خود را کاهش میدهند.
کارآفرینان در حاشیه زندگی میکنند. این بدان معنا نیست که آنها روی تعهدات دیگر تمرکز نمیکنند. آنها در محاسبه میزان مناسب ریسک برای هر استراتژی خوب عمل میکنند.
یکی از مهمترین تفاوت کارمندان و کارفرمایان در اجبار و استقلال است. کارمندان باید وظایف خود را با توجه به مشخصات شغلی خود انجام دهند. صرف نظر از علاقه آنها، آنها مجبور به کار در محیطی بیگانه میشوند. کارآفرینان هدایتگر هستند نه متخصص. از آنجا که آنها باید گروه را از جلو هدایت کنند، وظایف عمومی را انجام میدهند. آنها از خودمختاری و استقلال برخوردارند.
برای دستیابی به اصل موفقیت در زندگی، باید شجاعت پذیرش اشتباهات خود را داشته باشید. بازی سرزنش کردن فایدهای ندارد. کارمندان عادت دارند که سرزنش، توجیه و شکایت کنند. کارآفرینان میدانند که مسئول تمام تصمیمات خود هستند. آنها به جای سرکوب اشتباهات خود، آنها را می پذیرند.
کارمندان بیصبرانه منتظر تعطیلات هستند. آنها فقط میخواهند خود را از استرس دفتر خلاص کنند. کارآفرینان نیز منتظر تعطیلات هستند اما آنها برنامههای تجاری خود را برنامهریزی میکنند.
شکست اجتناب ناپذیر است. کارمندان اعتماد به نفس خود را در دوران سختی از دست میدهند. آنها شکست را بن بست می بینند. کارآفرینان در هر شکست فرصتی می بینند.